پسر دایی چهار ساله ام آمده بود خانه ی ما ...

اتفاقی عکسی رو دید

.

.

-اجی چرا اینجا خوابیده؟؟

-نخوابیده

-پس چی؟

-...................

هیچی...

-اینجا خوابیده خب آب میبردش..

-آب نمیبردش..

-چرا، میبردش ..

-نه..رفته پیش خدا

-یعنی اینجا خداهس؟(اشاره به ساحل)پس چرا من نمیبینمش

_وقتی رفتی پیش خدا میبینی

-تو میبینی؟

-نه

.

.

.

(و سوال و جواب های دیگر در مورد آیلان که درست یادم نیست)

جوابهایی که دادم یهویی بود و شاید  جوابهای بهتری هم وجود داشت

ولی تمام سعیم این بود که تصورات کودکانه اش را به هم نریزم

نوشته شده در یکشنبه 94/6/15ساعت 3:44 عصر توسط دوستدار حضرت زهرا س♥ نظرات ( ) |